نمی دانم خدا با من چه کار دارد
دوشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۲، ۰۵:۳۰ ب.ظ
روزی برای عیادت خدمتشات شرفیاب شدم. ایشان فرمودند:« این حادثه علی
القاعده باید مرا
می برد، اما نمی دانم خدا با من چه کار دارد که مرا نگه داشت.»
***
می برد، اما نمی دانم خدا با من چه کار دارد که مرا نگه داشت.»
***
نمی دانم خدا با من چه کار دارد؟!
حجت الاسلام والمسلمین ناطق نوری: آقا که در مسجد ابوذر ترور شدند، در
مجلس بودم. وقتی خبر دار شدم، بلافاصله خودم را به بیمارستان بهارلو در
میدان راه آهن رساندم. وقتی به بیمارستان رفتم، آقا را برده بودند اتاق
عمل. خانمشان هم تشریف آورده بودند. محافظان هم حضور داشتند.
آقای جباری که راننده آقا بود و الان هم با آقاست و آقا هم خیلی دوستش دارند، در سرعت عمل و رساندن آقا به بیمارستان نقش اساسی داشت. ایشان نقل می کرد که اول آقا را آوردم درمانگاه عباسی، آنجا امکانات نداشتند و نپذیرفتند. سریع به بیمارستان بهارلو آمدیم. پزشکان معتقد بودند که اگر آقا پنج دقیقه دیر تر به بیمارستان می رسید،کار تمام بود. همچنین انفجار اگر سمت چپ ایشان را گرفته بود، قطعا به قلب ایشان آسیب جدی می رسید؛ اما خداوند خواست، این قلب تپنده نظام از کار نیفتد و خداوند ایشان را به عنوان ذخیره انقلاب نگه داشت و حضرت امام هم درپی پیامی که پس از ترور آقا دادند، از ایشان بسیار تجلیل کردند.
روزی برای عیادت خدمتشات شرفیاب شدم. ایشان فرمودند:« این حادثه علی القاعده باید مرا می برد، اما نمی دانم خدا با من چه کار دارد که مرا نگه داشت.»